معصومه باروئیمعصومه باروئی، تا این لحظه: 23 سال و 3 ماه و 10 روز سن داره
وبلاگ عزیزموبلاگ عزیزم، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه سن داره
مامانمامان، تا این لحظه: 60 سال و 1 ماه و 13 روز سن داره
زنداداش سمانهزنداداش سمانه، تا این لحظه: 37 سال و 1 ماه و 27 روز سن داره
داداش محمدداداش محمد، تا این لحظه: 37 سال و 11 روز سن داره
داداش صادقداداش صادق، تا این لحظه: 35 سال و 3 ماه و 27 روز سن داره
داداش امیرداداش امیر، تا این لحظه: 33 سال و 3 ماه و 2 روز سن داره
زنداداش فروزانزنداداش فروزان، تا این لحظه: 32 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره
دبیر جانمدبیر جانم، تا این لحظه: 42 سال و 7 ماه و 7 روز سن داره
حسینحسین، تا این لحظه: 4 سال و 10 ماه و 1 روز سن داره
زنداداش نگارزنداداش نگار، تا این لحظه: 36 سال و 5 ماه و 1 روز سن داره
رادمهررادمهر، تا این لحظه: 3 سال و 3 روز سن داره
سالگرد عقد داداش محمد و زنداداش سمانهسالگرد عقد داداش محمد و زنداداش سمانه، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره
سالگرد عروسی داداش محمد و زنداداش سمانهسالگرد عروسی داداش محمد و زنداداش سمانه، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 5 روز سن داره
سالگرد عقد داداش امیر و زنداداش فروزانسالگرد عقد داداش امیر و زنداداش فروزان، تا این لحظه: 5 سال و 8 ماه و 6 روز سن داره
سالگرد عروسی داداش امیر و زنداداش فروزانسالگرد عروسی داداش امیر و زنداداش فروزان، تا این لحظه: 4 سال و 6 ماه و 7 روز سن داره
سالگرد عقد داداش صادق و زنداداش نگارسالگرد عقد داداش صادق و زنداداش نگار، تا این لحظه: 3 سال و 27 روز سن داره

دنیای خاطراتم

دیدن دبیرجانم ❤️

    امروز صبح ساعت 7 ازخواب بیدارشدم وتاساعت 10وربع درس خوندم و ساعت 10 و ربع آماده شدم ورفتم به سمت حدیدی پوروقتی که رسیدم فکرکردم بچه های نهم با دبیرجانم تو آزمایشگاه هست کلاسشون و تو سالن چند دقیقه ای منتظر بودم تااینکه مبینامن ودیدوبهم گفت کلاسمون تونماز خونه هستش و دبیرجان هم تو نمازخونه هستندو خلاصه رفت سرویس بهداشتی وبه من گفت وایستم و باهاش برم بالا(طبقه ی سوم مدرسه) ومنم منتظر موندم و خلاصه رفتیم تو نماز خونه و دبیرجانم رو دیدمشون و باهاشون سلام و احوال پرسی کردم و امروز هم دوباره من و کل بچه های نهم کلی خندیدیم طفلکی دبیرجانم چی میکشن از دست بچه های نهم البته سه نفراز بچه های هشتم ک...
4 خرداد 1398

دیدن دبیر جانم❤️

    26 اردیبهشت یک روز عالی که بچه های نهم با دبیر جانم کلاس ریاضی داشتندومنم دوباره رفتم حدیدی پوربرای دیدن دبیر جانم ️ ساعتای 9 و نیم رسیدم و رفتم سرکلاس دبیرجانم نشستم ️ وداشتند سئوالای ریاضی پایه ی نهم استان های مختلف مثل سیستان و بلوچستان و ایلام و ... رو حل میکردن، خلاصه یکی از سئوالارو عارفه اسکندریان اشتباه حل کردش و به دبیرجانم گفت هرچقدر اینو حل میکنم جواب آخرش اشتباه در میاد،دبیرجانم هم به عارفه اسکندریان گفتند: ازبس که حرف میزنی و تمرکز نداری برای حل سئوال و به جای اینکه روی سئوال تمرکز کنی هنگام حل سئوال با خودت حرف میزنی و بعداز اینکه دبیرجانم این حرف رو به عارفه اسکن...
26 ارديبهشت 1398

باغ وکیل آباد

    اردیبهشت را باید بوسید سرطاقچه گذاشت، وهی نگاهش کرد.... تاذوق از دل آدمی ️ سرریز بشود، تاجان به شوق بیاید و ذهن به رقص.... تا هوای خانه لطیف شود تا سبزی جهان بیشتر به چشم بیاید.. اردیبهشت راباید بوسید برای این همه زیبایی... #باغ_وکیل_آباد و یک پنجشنبه ی دیگه و یک روز خوب دیگه که داداش محمدم و زنداداش سمانه ام عین همیشه اومدند طرقبه خونه ی ما و برای افطاری رفتیم باغ وکیل آباد وقتی اومدند داداش محمدم گفت که به داداش صادقم زنگ بزنم و بهش بگم که میاد باغ وکیل آباد برای افطاری یا نه که داداش صادقم اول گفتش که نمیاد و بعدش گفت که میاد و از آخر نیومد و یک راست از سرکار رفت خونه و خلاصه ماهم بعداز ...
19 ارديبهشت 1398

روز معلم مبارک ❤️

     14 اردیبهشت 98 صبح ساعت8 ازخواب بیدار شدم وهنوزصبحانه نخورده من ومامانم با اتوبوس رفتیم داخل طرقبه واول ازهمه رفتیم به شیرینی فروشی و چون میدونستم دبیرجانم شیرینی خامه ای دوست ندارند شیرینی بدون خامه گرفتم و بعدشم رفتیم توی کوچه ی بازار بعثت و چندتاشاخه گل برای برای دبیرجانم به مناسبت روز معلم گرفتم وخلاصه رفتیم جای ایستگاه اتوبوس میدون طرقبه و اتوبوس اومد و جای ایستگاه اتوبوس جای خونمون پیاده شدیم و با مامانم تا جای حدیدی پور رفتیم ، مامانم رفت به سمت خونه و منم رفتم تو سالن مدرسه واولین نفرنرگس خانم رودیدم وگفتند چه گل قشنگی، منم گفتم برای دبیرجانم هستش وخلاصه نرگس خانم یک سینی شیر...
14 ارديبهشت 1398

دیدن دبیر جانم❤️

      و امروز شنبه 1398/1/31 صبح ساعت 6 از شوق دیدن دبیرجانم بیدار شدم و ساعت 11 رفتم به سمت حدیدی پور و موقعی که رسیدم زنگ تفریح بچه های متوسطه بود وقتی که زنگ تفریحشون تموم شد رفتند طبقه ی سوم توی کلاسشون و خانم مقیمی هم به من گفتند که برم به بچه های نهم بگم که با کتاب ریاضی هاشون بیان پایین که کلاسشون تو آزمایشگاه برگزار میشه ،خلاصه منم نشستم توی کلاسشون ودبیر جانم اومدند و درس منشور رو درس دادند و ساعتای 1 دبیر جانم تکلیف ریاضی دادند که تکلیفشون یک صفحه از تمرین کتاب بود و سه صفحه از کتاب کار ریاضی بود و موقعی که دبیرجانم گفتند صفحه ی 139 کتاب کار بچه های نهم گفتند خب و دبیرجانم هم...
31 فروردين 1398

دیدن دبیر جانم ❤️

    یک روز وقتی با همکلاسی هام نمیریم مدرسه منم ساعتای 11 رفتم حدیدی پور به دیدن دبیرجانم و تا ساعت 1 توی سالن و توی حیاط بودم و صبرکردم تا زنگ آخرشون که به صدا در اومد و دبیرجانم که اومدن پایین باهاشون سلام و احوال پرسی کردم و بغلشون کردم و از من پرسیدند مسافرت کجا رفتی ؟ منم گفتم تربت حیدریه رفتم، دبیرجانم هم گفتند اولای عید یعنی تا 4 و 5 فروردین تربت حیدریه بودند پ ن: شوهر دبیرجانم اهل تربت حیدریه هستند و کارمند بانک کشاورزی توی بلوار سجاد هستند ومنم به دبیرجانم گفتم که 10 فروردین تا 15 فروردین تربت حیدریه بودم و دوباره دبیرجانم میخواستند من و برسونند و البته منم تا جای فرهنگ 2 دویدم تا ...
17 فروردين 1398

عکسهای بهار 98

    ️چیزی ️کم از بهشت ندارد....! ️هوای شما!!!........ #خیر_آباد_مه_ولات خودم و امیرحسین(نوه ی خاله نجمم) (نوه ی دایی هادیم) ️       خودم و امیرعلی(نوه ی خاله نجمم) ️     بهار زیباست اما بهار دل، از آنهم زیباتر است ❣️ 1398/1/13 #خیر_آباد_مه_ولات               گره 13 از زندگيت بازشود، نغمه عشق... به آهنگ دلت سازشود، سوسن و سنبل و مريم همه تقديم شما، ... اين بهار و صد بهارت با گل آغاز شود. سیـزده تـون مبارک! #خیر_آباد_مه_ولات 1398/1/13 خودم وپریناز(نوه ی خاله نجمم) ️ ...
15 فروردين 1398

نوروز نود و هشت😘

    آمد بهار جان ها ای شاخ تر ب رقص آ چون یوسف اندر آمد مصرو شکر ب رقص آ ای شاه عشق پرور مانند شیر مادر ای شیر جوش در روجان پدر ب رقص آ سلام به دوستای عزیزمون و ممنون از نظراتتون و لطفی که به من دارید امیدوارم که بتونم جبران کنم محبتتون رو از دوهفته ی آخر اسفند بگم که بنده و هم کلاسی هام تا 20 اسفند یعنی روز دوشنبه رفتیم مدرسه و دیگه نرفتیم مدرسه. روز چهارشنبه 22 اسفند هم توی تلگرام به دبیرجانم پیام دادم که ریاضیمون درس مشتقیم و اگه شنبه وقت دارند شنبه مشتق رو واسم یه توضیح کوچیک بدن و ... که دبیرجانم جمعه شب جواب دادند و گفتند که نمیدونند برنامه روز شنبشون چطوره و .... به علا وه ی اینکه روز یکشنبه 26 اسفند...
1 فروردين 1398

جشن عدد پی 😍

      عدد پی تولدت مبارک!!!! سپاس فروان وتشکر و قدر دانی ویژه از زحامت ارزشمند دبیر عزیزم، هزاران گل واژه سپاس تقدیمتان که با نگاه پراز مرهتان علاقه و انگیزه مضاعف در درس ریاضی در ما دانش آموزان ایجاد کردید. بطوریکه همیشه بهترین روز و لحظاتمون با شما بوده است. با شایسته ترین و عالی ترین عبارات و سخنان دریای بیکران محبت شمارا می ستایم. لازم به ذکر است دبیرجانم در آموزاشگاه دخترانه درخشنده حدیدی پور و به جهت تعامل سازنده و ارتباط دوستانه با ما دانش آموزان بعنوان ی مشاور همکاری داشتند و میتونم بگم این ارتباط دوستانه باعث شده که نیاز به مشاورراکمتر احساس کنیم. در سالِ جدید سلامتی، ش...
23 اسفند 1397