رفتن به هفت حوض ....
به نام خدا ...
سلام به دوستای گلم واینکه دوباره سال نورو به همتون تبریک عرض می کنم و اینکه امروز1396/1/11ودومین سالگر ازدواج داداش محمدم و زنداداش سمانه ام هستش واینکه
اومدم با چندتا عکس از خودم که امروز من و مامانم و زنداداشم و داداش محمدم و داداش امیرم رفتیم هفت حوض مشهد که خاطره ی دیشب وامروز رو هم ثبت می کنم.ثبت
خاطراه ی دیشب: قرار بود روز بازی ایران و قطر: 1396/1/8 من و داداش امیرم و داداش صادقم و مامانم و بابام بریم خونه ی داداش محمدم که نشد آخه داداش صادقم عروسی
دوستش دعوت بودش و به داداش محمدم خبر داداش وداداش محمدمم گفتش که یک روز دیگه بریم که داداش صادقمم باشه و اینکه داداش صادقم نرفتش به عروسی
دوستش وماندش توی خانه واین شدش که روز 1396/1/10 من وداداش امیرم و مامانم و بابام رفتیم خونه ی داداش محمدم و داداش صادقمم رفته بودش روز قبلش تهران واون
شب که رفتیم خونه ی داداش محمدم من اونجا خوابیدم و روز بعدش (1396/1/11)(امروز) هم من و زنداداشم و داداش محمدم وداداش امیرم و مامانم رفتیم به هفت حوض
مشهد و کلی عکس گرفتیم و صبحانه رو بالای قله ی کوه خوردیم وخیلی خوش گذشت.