معصومه باروئیمعصومه باروئی، تا این لحظه: 23 سال و 3 ماه و 11 روز سن داره
وبلاگ عزیزموبلاگ عزیزم، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 1 روز سن داره
مامانمامان، تا این لحظه: 60 سال و 1 ماه و 14 روز سن داره
زنداداش سمانهزنداداش سمانه، تا این لحظه: 37 سال و 1 ماه و 28 روز سن داره
داداش محمدداداش محمد، تا این لحظه: 37 سال و 12 روز سن داره
داداش صادقداداش صادق، تا این لحظه: 35 سال و 3 ماه و 28 روز سن داره
داداش امیرداداش امیر، تا این لحظه: 33 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره
زنداداش فروزانزنداداش فروزان، تا این لحظه: 32 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره
دبیر جانمدبیر جانم، تا این لحظه: 42 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره
حسینحسین، تا این لحظه: 4 سال و 10 ماه و 2 روز سن داره
زنداداش نگارزنداداش نگار، تا این لحظه: 36 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره
رادمهررادمهر، تا این لحظه: 3 سال و 4 روز سن داره
سالگرد عقد داداش محمد و زنداداش سمانهسالگرد عقد داداش محمد و زنداداش سمانه، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 22 روز سن داره
سالگرد عروسی داداش محمد و زنداداش سمانهسالگرد عروسی داداش محمد و زنداداش سمانه، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 6 روز سن داره
سالگرد عقد داداش امیر و زنداداش فروزانسالگرد عقد داداش امیر و زنداداش فروزان، تا این لحظه: 5 سال و 8 ماه و 7 روز سن داره
سالگرد عروسی داداش امیر و زنداداش فروزانسالگرد عروسی داداش امیر و زنداداش فروزان، تا این لحظه: 4 سال و 6 ماه و 8 روز سن داره
سالگرد عقد داداش صادق و زنداداش نگارسالگرد عقد داداش صادق و زنداداش نگار، تا این لحظه: 3 سال و 28 روز سن داره

دنیای خاطراتم

باغ وکیل آباد

    اردیبهشت را باید بوسید سرطاقچه گذاشت، وهی نگاهش کرد.... تاذوق از دل آدمی ️ سرریز بشود، تاجان به شوق بیاید و ذهن به رقص.... تا هوای خانه لطیف شود تا سبزی جهان بیشتر به چشم بیاید.. اردیبهشت راباید بوسید برای این همه زیبایی... #باغ_وکیل_آباد و یک پنجشنبه ی دیگه و یک روز خوب دیگه که داداش محمدم و زنداداش سمانه ام عین همیشه اومدند طرقبه خونه ی ما و برای افطاری رفتیم باغ وکیل آباد وقتی اومدند داداش محمدم گفت که به داداش صادقم زنگ بزنم و بهش بگم که میاد باغ وکیل آباد برای افطاری یا نه که داداش صادقم اول گفتش که نمیاد و بعدش گفت که میاد و از آخر نیومد و یک راست از سرکار رفت خونه و خلاصه ماهم بعداز ...
19 ارديبهشت 1398

عکسهای بهار 98

    ️چیزی ️کم از بهشت ندارد....! ️هوای شما!!!........ #خیر_آباد_مه_ولات خودم و امیرحسین(نوه ی خاله نجمم) (نوه ی دایی هادیم) ️       خودم و امیرعلی(نوه ی خاله نجمم) ️     بهار زیباست اما بهار دل، از آنهم زیباتر است ❣️ 1398/1/13 #خیر_آباد_مه_ولات               گره 13 از زندگيت بازشود، نغمه عشق... به آهنگ دلت سازشود، سوسن و سنبل و مريم همه تقديم شما، ... اين بهار و صد بهارت با گل آغاز شود. سیـزده تـون مبارک! #خیر_آباد_مه_ولات 1398/1/13 خودم وپریناز(نوه ی خاله نجمم) ️ ...
15 فروردين 1398

نوروز نود و هشت😘

    آمد بهار جان ها ای شاخ تر ب رقص آ چون یوسف اندر آمد مصرو شکر ب رقص آ ای شاه عشق پرور مانند شیر مادر ای شیر جوش در روجان پدر ب رقص آ سلام به دوستای عزیزمون و ممنون از نظراتتون و لطفی که به من دارید امیدوارم که بتونم جبران کنم محبتتون رو از دوهفته ی آخر اسفند بگم که بنده و هم کلاسی هام تا 20 اسفند یعنی روز دوشنبه رفتیم مدرسه و دیگه نرفتیم مدرسه. روز چهارشنبه 22 اسفند هم توی تلگرام به دبیرجانم پیام دادم که ریاضیمون درس مشتقیم و اگه شنبه وقت دارند شنبه مشتق رو واسم یه توضیح کوچیک بدن و ... که دبیرجانم جمعه شب جواب دادند و گفتند که نمیدونند برنامه روز شنبشون چطوره و .... به علا وه ی اینکه روز یکشنبه 26 اسفند...
1 فروردين 1398

دیدن دبیرجانم ❤️

    یک روز عالی رفتم حدیدی پور به دیدن دبیرجانم و به دلیل آلودگی هوا تعطیل بودم وقتی رسیدم بچه های نهم توی حیاط بودند و ورزش داشتند و دبیرجانم هم با هشتما ریاضی داشتندتوی زنگ ورزش اینقدر که بچه های نهم جیغ و داد میکردند که یک بار دبیرجانم به خانم صاحب جمعی گفتند که با بچه های نهم صحبت کنند که ساکت باشند.زنگ تفریح که تموم شد من و مینو رفتیم طبقه ی بالاوداخل کلاس نهما در کنار مینو نشستم ودبیرجانم هم توی کتابخونه بودندبچه های کلاس نهم هم تا قبل از ورود دبیرجانم به کلاس داشتند تمرین های توی کتاب رو پای تخته حل می کردندبعداز چند دقیقه هم دبیرجانم وارد کلاس شدند و همه مون بلندشدیم بعداز ورود دبیرجا...
9 بهمن 1397

عکسهای تولد 18 سالگی من 🎁🎈🎂

تولدم مبارک باشه ... یک سال دیگه گذشت ... منم یک سال دیگه بزرگ تر شدم یک سالی که نمیدونم توش واقعا تونستم بزرگ بشم یا نه ... تونستم همونی باشم که می خوام ... ؟ شاید اونجوری که میخواستم باشم نبودم اما یک سال بزرگتر شدم 6 بهمن 1397 ، سالروز تولد 18 سالگیم مرسی از مامان وبابای خوبم وداداشای گلم و زنداداشام و خواهر زنداداشم و دوستای گلم به خاطر حضورشون و کادوها #زنداداشام #داداش_محمدم #داداش_صادقم #داداش_امیرم و مامان و بابای گلم ...
6 بهمن 1397