دیدن دبیرجانم ❤️

یک روز عالی رفتم حدیدی پور به دیدن دبیرجانم و به دلیل آلودگی هوا تعطیل بودم وقتی رسیدم بچه های نهم توی حیاط بودند و ورزش داشتند و دبیرجانم

هم با هشتما ریاضی داشتندتوی زنگ ورزش اینقدر که بچه های نهم جیغ و داد میکردند که یک بار دبیرجانم به خانم صاحب جمعی گفتند که با بچه های نهم

صحبت کنند که ساکت باشند.زنگ تفریح که تموم شد من و مینو رفتیم طبقه ی بالاوداخل کلاس نهما در کنار مینو نشستم ودبیرجانم هم توی کتابخونه

بودندبچه های کلاس نهم هم تا قبل از ورود دبیرجانم به کلاس داشتند تمرین های توی کتاب رو پای تخته حل می کردندبعداز چند دقیقه هم دبیرجانم وارد

کلاس شدند و همه مون بلندشدیم بعداز ورود دبیرجانم به کلاس بعداز رفع اشکال درس جدید رو شروع کردن به درس دادن، درس جدید هم اتحاد مزدوج و

جمله مشترک و مربع دو جمله ای بودش بعد چند تا مثال نوشتند پای تخته عین همیشه که بچه ها حل کنند و دبیرجانم به منم گفتند که منم حل کنم و مینو

هم یک برگه و یک خودکار داد و منم شروع به حل کردن کردم و خداروشکر درست حل کردم ...توکلاس مینو به دبیرجانم گفت شما قابل توصیف نیستیدو سه

تا نقطه و این سه تا نقطه یعنی خوبیاتون اینقدر زیاده که قابل توصیف نیستید دبیرجانم هم گفتند یعنی بدیام قابل توصیف نیست؟مینوهم به دبیرجانم

گفتش چرا میگید خوب نیستید وقتی همه حرف منو تایید میکنند؟وبعداز تموم شدن درس جدید عارفه از دبیرجانم پرسید کلا درس تموم شد؟ و دبیرجانم از

اون نگاه های معنی دارشون که همراه با خنده هست کردند و هممون خندیدیمآخه عارفه فکر کرد دبیرجانم ریاضی رو تا فصل آخر درس دادند و درس هم کلا

تموم شده،بچه های نهم از نگاه های معنی دار دبیرجانم گفتند، یکیشون گفت نوع نگاهتون همراه با خنده معنی داره و عارفه موقعی که رفت پای تخته دوباره

دبیرجانم از اون نگاه های معنی دارشون کردند و عارفه گفت اینجوری نگاه نکنید و ادای نگاه معنی دار دبیرجانم رو درآورد. دبیرجانمم گفتند که از اول صبح

تودفتر نرفتند و ناراحت بودند و اینکه دبیرجانم به بچه های نهم در باره ی جیغ و دادشون در زنگ دوم گفتند که چرا اینقدر جیغ و داد کردید نتونستم به بچه

های هشتم درس بدم و بچه های نهم گفتند که بعداز کلی مدت داشتیم بازی میکردیم ودبیرجانم گفتندمنکه نمیگم بازی نکنید میگم جیغ و داد نکنید.

ساعتای یک ربع به یک دبیرجانم داشتند تکلیف ریاضی رو برای روهای چهارشنبه وپنج شنبه و جمعه و شنبه مینوشتند از همین اتحادای جمله مشترک. که

عارفه گفت حیف سال دیگه ایناها نیست و دبیرجانم پرسیدند چی سال دیگه نیست و عارفه گفت سال دیگه دبیرای دیگه اینجوری برامون نمی نویسند،

مینو هم به عارفه گفت اشکالی نداره گروه میزنیم تو تلگرام دبیرجان رو اد میکنیم و یکی از همکلاسی های عارفه و مینو  گفت گروه بزنیم دبیر جان از گروه

کلا لفت میدن و دبیرجانمم گفتند که آره ویکی دیگه از همکلاسی های عارفه و مینو گفت با عکس خانم صاحب جمعی میریم دم در خونه ی دبیرجان و

زنگشون رو میزنیم و عکس خانم صاحب جمعی رو میگیریم جلوی آیفون و بعدهم دررو باز میکنند