معصومه باروئیمعصومه باروئی، تا این لحظه: 23 سال و 3 ماه و 10 روز سن داره
وبلاگ عزیزموبلاگ عزیزم، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه سن داره
مامانمامان، تا این لحظه: 60 سال و 1 ماه و 13 روز سن داره
زنداداش سمانهزنداداش سمانه، تا این لحظه: 37 سال و 1 ماه و 27 روز سن داره
داداش محمدداداش محمد، تا این لحظه: 37 سال و 11 روز سن داره
داداش صادقداداش صادق، تا این لحظه: 35 سال و 3 ماه و 27 روز سن داره
داداش امیرداداش امیر، تا این لحظه: 33 سال و 3 ماه و 2 روز سن داره
زنداداش فروزانزنداداش فروزان، تا این لحظه: 32 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره
دبیر جانمدبیر جانم، تا این لحظه: 42 سال و 7 ماه و 7 روز سن داره
حسینحسین، تا این لحظه: 4 سال و 10 ماه و 1 روز سن داره
زنداداش نگارزنداداش نگار، تا این لحظه: 36 سال و 5 ماه و 1 روز سن داره
رادمهررادمهر، تا این لحظه: 3 سال و 3 روز سن داره
سالگرد عقد داداش محمد و زنداداش سمانهسالگرد عقد داداش محمد و زنداداش سمانه، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره
سالگرد عروسی داداش محمد و زنداداش سمانهسالگرد عروسی داداش محمد و زنداداش سمانه، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 5 روز سن داره
سالگرد عقد داداش امیر و زنداداش فروزانسالگرد عقد داداش امیر و زنداداش فروزان، تا این لحظه: 5 سال و 8 ماه و 6 روز سن داره
سالگرد عروسی داداش امیر و زنداداش فروزانسالگرد عروسی داداش امیر و زنداداش فروزان، تا این لحظه: 4 سال و 6 ماه و 7 روز سن داره
سالگرد عقد داداش صادق و زنداداش نگارسالگرد عقد داداش صادق و زنداداش نگار، تا این لحظه: 3 سال و 27 روز سن داره

دنیای خاطراتم

افطاری _کوه سنگی 😍

1397/3/18 13:59
نویسنده : معصومه باروئی
180 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

به نـــــــــــــــــــــــــــــام خــــــــــــدا ...
سلام به دوستای گلم امسال هم عین هرسال هم ما مامان و بابای زنداداشم و خواهر و برادر زنداداشم رو دعوتشون کردیم خونمون و هم اون ها مارو دعوت کردند وامسال که اون

ها مارو دعوت کردند رفتیم کوه سنگی خیلی به من و زهراجون (خواهر زنداداشم) خوش گذشت و رفتیم جای زمین اسکیتش و اسکیت سوار هارو نگاشون میکردیم و یک بازی ای

جدیدا خریدم که 3 یا 4 باری بازی کردیم و اون شب هم اون بازیم رو بردم و دوبار بازی کردیم اونشب اون بازی رو یک بار من و داداش صادقم و داداش امیرم و داداش محمدم و

زنداداش سمانه ام بازی کردیم و یک بار هم من و من و داداش صادقم و داداش امیرم و داداش محمدم و زنداداش سمانه و زهرا جون (خواهر زنداداشم) و آقایاسر(داداش

زنداداشم) و فاطمه سادات جون(زنداداش زنداداشم) اون بازی رو بازی کردیم و کلی خوش گذشت


#یک_شب_عالی_و_به_یاد_ماندنی
#افطاری
#زهرا_جونم
#مرسی_بهترینا

 

 

 

 

 

 

 
 

 

 

 

 

 

 


 

 

 

 

 

پسندها (2)

نظرات (0)