یک روز عالی مزار شهدای گمنام طرقبه 😘😍❤️
بـــــــــــــــــــــــــــــــــه نام خدا.....
سلام به دوستان جانم امروز 30 مرداد ماه. نزدیکای ساعت 3 و 4 اینا بود داداش محمدم بهم اسمس داد که آماده شین میخوایم بریم بیرون و دارم میام و اگه پیامم و دیدی زنگ بزن بهم خلاصه که زنگ زدم به داداش محمدم بعداز اینکه پیامش رو دیدم، ولی جواب نداد چند دقیقه بعدش داداش محمدم خودش زنگ زد و گفت آماده شین و اینا و بهش گفتم ساعت 5 تا 6 و نیم اموزشگاه رانندگیم داداش محمدمم فکر کرده بود صبح من اموزشگاه رانندگی بودم و خلاصه که گفت امروز و پس لغو میکنیم یک روز دیگه میریم. خلاصه منم رفتم آموشگاه رانندگی و ساعتای 6 و نیم کلاسم تموم شد و رسیدم خونه و داداش محمدم و زنداداش سمانم و حسین جانم و دیدم😘❤️😍
خلاصه موقع اذان مغرب مامانم پیشنهاد داد که بریم مزار شهدای گمنام طرقبه که چالیدره از اونجا دیده میشه. و بابامم با یکی از همسایه هامون رفتند مسجد. و داداش محمدمم ok داد و من و مامانم و داداش محمدم و زنداداش سمانم و حسین جانمون😘❤️رفتیم مزار شهدای گمنام طرقبه و چایی و تخمه برده بودیم و اونجا خوردیم و برگشتیم و شام رو خونه خوردیم. خلاصه با وجود حسین جانمون خیلییییییی خیلیییی خوش گذشت😘😍❤️