دیدن دبیرجانم ❤️
به نــــــــــــــــــــــــــــــــام خـــــــــــــــدا... سلام به دوستان جان، دوباره اومدم با یک پست جدید امروز صبح ساعت 6 از خواب بیدار شدم و رفتم به سمت حدیدی پور آخه من و مینو
و دوستش سمانه می خواستیم کمک دبیرجانم بکنیم️ آخه شنیده بودم می خوان انتقالی بگیرن و از حدیدی پور برن ، و برن تو مشهد
خلاصه وقتی رفتم مینو و دوستش سمانه تو حیاط بودن و منم رفتم تو حیاط در کنارشون نشستم و خلاصه از اداره آموزش و پرورش طرقبه اومده بودند و دبیرجانمم
باهاشون رفتند بازدید ، خلاصه من و مینو و سمانه و نرگس خانم مونده بودیم مدرسه و خانم مقیمی و خانم صاحب جمعی هم رفتند بیرون و بعداز چند دقیقه اومدند و خلاصه
دبیرجانمم گفته بودند که برمیگردن تا ساعت 10 و چون کارشون طول کشید خانم هنرخواه به ما گفتند که بریم و من و مینو و سمانه هم رفتیم خونه هامون و ظهر تقریبا ساعتای
3 داشتم تو تلگرام با مینو چت میکردم که گفت دبیرجان ساعتای 1و ربع اومدند مدرسه و بعداز ظهر هم بنده ساعتای 6 تا 7 و نیم کلاس ریاضی داشتم با خانم محمد پور که
تو آموزشگاه مهرگان توی صارمی هست و ساعتای 9 رسیدم خونه و نشستم فیزیک خوندم برای کنکور و تست درس فیزیک رو زدم و بعدشم خوابیدم