تولد دوست عزیزم ...💋❤️
به نــــــــــــــــــام خـــــــــــــدا ...
سلام به دوستان گلم . دوباره بعد از کلی مدت اومدم و خاطرات یک روز زیبا روز تولد دوست عزیزم
میمنت جان رو بنویسم که با دوستم فاطمه غافلگیرش کردیم.
واما از خاطرات امروز بگم و دیروز . از دیروز داشتم با دوست گلم فاطمه جان چت میکردم که آیامیمنت
میخواد تولد بگیره یا نه ؟ که فاطمه گفت نه نمیخواد بگیره اما شاید چند ماه دیگه بخواد بگیره ومنم به
فاطمه گفتم که برای میمنت کادو گرفتم و میخوام بهش بدم و فاطمه هم گفت میخوای بیای خونمون
که دوتامون غافلگیرش کنیم و منم گفتم آره و فاطمه هم گفتش که پس فردا (امروز) سرراه که دارم
میرم خونشون کیک بگیرم و ساعت های 3 اونجا باشم ومنم تا ساعت 2:30 دقیقه که رسیدم خونه
سریع ناهار خوردم و راه افتادم به سمت طرقبه (خونه ی فاطمه) و مغاره ی شیرینی فروشی هم
بسته بود. و با عجله رفتم خونه ی فاطمه ووقتی رسیدم خونشون (میمنت) هم بود ولی آروم و بی سر
و صدا وارد اتاق فاطمه شدیم و میمنت غافلگیر شد با اومدن من و البته تولد هم گرفته بودند و دوباره در
حضور من تولد گرفتند و دوباره میمنت شمع فوت کرد و آرزو کردش و منم کادوش رو دادم. و البته خواهر
زاده ی فاطمه هم که کلاس دوم ابتدایی هستش هم بود که اسمش یگانه هست.
وچهار نفری هم یک عکس بسیار زیبا گرفتیم. والبته من و میمنت و فاطمه هم جداگانه سلفی گرفتیم و
در کل روز بسیار عالی ای بودش
ممنون که هستید دوستای گلم ️
دوست عزیزم تولدت مبارک انشاالله تولد 117 سالگیت رو در کنار خانواده ی گلت جشن بگیری
️
واما کادویی که برای تولد میمنت گرفتم که سِتِ گوشواره و گردن بند و دست بند بود ، مبارک باشه
میمنت جان ️